مرحله یا شرایطی که در آن دستساختهها رها میشوند و دیگر قابل بازگشت به چرخه فراوری نیستند
= دفع
فرهنگ فارسی عمید
عکسالعمل ایمنیشناختی بدن به ناسازگاری عضو پیوندشده [پزشکی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ زَ نِ ] (اِمص مرکب) عمل دفع و پس زدن. (از واژه های فرهنگستان). رجوع به وازدن شود.
لغتنامه دهخدا
رها کردن دستساختهها در زمان متروک شدن محوطه استقراری یا کارجا [باستانشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.