ایالت

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

[اقیانوس‌شناسی] بخشی از آب دریا یا اقیانوس که ازنظر ویژگی‌های ژرفایی با نواحی اطراف متفاوت است|||[زمین‌شناسی] پهنه‌ای گسترده با سیماهای (features) مشابه که در مجموع یک واحد شناخته میشود

[اقیانوس‌شناسی]

انگلیسی

province

واژه‌های مشابه

ایالت

(اِ لَ) [ ع. ]۱- (مص ل.) اداره کردن، حکومت کردن.۲- (اِمص.) فرمانروایی، حکومت.۳- (اِ.) استان. ج. ایالات.

فرهنگ فارسی معین

ایالت

۱. (جغرافیا) هریک از بخش‌های بزرگ عضو یک فدراسیون که تشکیل یک کشور واحد را می‌دهند. ۲. (اسم مصدر) [قدیمی] فرمانروایی کردن.

فرهنگ فارسی عمید

ایالت

[اقیانوس‌شناسی] بخشی از آب دریا یا اقیانوس که ازنظر ویژگی‌های ژرفایی با نواحی اطراف متفاوت است|||[زمین‌شناسی] پهنه‌ای گسترده با سیماهای (features) مشابه که در مجموع یک وا ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ایالت آتشفشانی

ایالتی سنگ‌شناختی که در آن سنگ‌های آذرین عمدتا از نوع آتشفشانی هستند [زمین‌شناسی]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ایالت فلززایی

ناحیه‌ای که مشخصه آن وجود مجموعه خاصی از ذخایر معدنی یا یک یا چند نوع کانی‌سازی مشخص باشد؛ یک ایالت فلززایی ممکن است در بر دارنده چند رویداد کانه‌زایی یا، به بیانی، «دورهای کا ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش