عوض؛ جانشین.
فرهنگ فارسی عمید
[ بَ ] (ع اِ) هرچه بجای دیگری بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بدل چیزی. (غیاث اللغات) (آنندراج). بدل. عوض. ج، ابدال و بدلاء. یقال: «هذا بدیل ماله عدیل». (از اقرب الموارد). خلف از چیزی یا ...
لغتنامه دهخدا
[ بَ ] (اِخ) نام خاقانی شروانی. (از غیاث اللغات) (از آنندراج): بدل من آمدم اندر جهان سنایی را بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد.خاقانی.
روایت متفاوتی از یک ریتم [موسیقی]
واژههای مصوب فرهنگستان
روایت متفاوتی از یک شکل (form) [موسیقی]
روایت متفاوتی از یک لحن [موسیقی]
← دگرتاریخ [آیندهپژوهی]
1. تغییر جنگل از یک نظام جنگل به نظام دیگر یا از یک گونۀ درختی به گونۀ دیگر 2. تغییر شکل الوارچوب به فراوردهای دیگر [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] ...
[روانشناسی] فرایند روانشناختی ناخودآگاهانهای که در آن تکانهها و خاطرهها و خیالها و کلا آرزوهای واپسزده به نشانههای بدنی یا جسمی تبدیل می ...
فرایندی که در آن دادههای بُرداری شامل نقاط و خطوط و چندضلعیها به دادههای شطرنجی یعنی خانههای کوچک با مقادیر گسسته تبدیل میشوند [مهندسی نقشهبرداری] ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.