تبدیل

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

1. تغییر جنگل از یک نظام جنگل‌ به نظام دیگر یا از یک گونۀ درختی به گونۀ دیگر 2. تغییر شکل الوارچوب به فراورده‌ای دیگر

[مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]

انگلیسی

conversion

واژه‌های مشابه

تبدیل

[روان‌شناسی] فرایند روان‌شناختی ناخودآگاهانه‌ای که در آن تکانه‌ها و خاطره‌ها و خیال‌ها و کلا آرزوهای واپس‌زده به نشانه‌های بدنی یا جسمی تبدیل می‌ ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تبدیل بُرداری به شطرنجی

فرایندی که در آن داده‌های بُرداری شامل نقاط و خطوط و چندضلعی‌ها به‌ داده‌های شطرنجی یعنی خانه‌های کوچک با مقادیر گسسته تبدیل می‌شوند [مهندسی نقشه‌برداری] ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تبدیل تصویر

عملی که درطی آن تصویر درونداد به تصویر دیگری در برونداد بدل می‌شود [مهندسی نقشه‌برداری]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تبدیل خطی تام

تبدیل خطی به‌صورت f(z) = az +b [ریاضی]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تبدیل قیاسی به رقمی

فرایند تبدیل مقادیر قیاسی به معادل رقمی آنها |||متـ . قیاسی به رقمی analog to digital [مهندسی نقشه‌برداری]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تبدیل هم‌خطی

← هم‌خطی [ریاضی]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تبدیل ژن

نوعی خاص از نوترکیبی یک‌سویه که در آن یک دگره به دگره‌ای دیگر در همان ژنگان تبدیل میشود [زیست‌شناسی - ژن‌شناسی و زیست‌فنّاوری] ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تبدیل یکانی

عملگری خطی بر فضای هیلبرت که الحاقی آن برابر با وارون آن است [ریاضی]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تردد تبدیلی

تغییر وسیلۀ نقلیه براثر رفتار تردد و نبود توقفگاه [حمل‌ونقل درون‌شهری - جاده‌ای]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دستگاه تبدیل

دستگاه ترسیمی که امکان اندازه‌گیری بر روی مدل برجسته را فراهم می‌کند و با ابزار نوری یا مکانیکی یا رقمی این اندازه‌گیری‌ها را به نقشه تبدیل می‌کند [مهندسی نقشه‌ ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش