واحد زبانی منفردی که در نتیجۀ فرایند آمیزهسازی ایجاد میشود
(زِ) (ص مر.)۱- آمیخته، مخلوط.۲- کسی که ریش جوگندمی دارد. آمیژه هم گویند.
فرهنگ فارسی معین
۱. آمیخته؛ مخلوط. ۲. (اسم) مزاج؛ طبیعت. ۳. (اسم مصدر) آمیزش؛ اختلاط؛ امتزاج.
فرهنگ فارسی عمید
مخلوطی که از اختلاط یک بسپار مذاب مانند لاستیک یا پلاستیک با مواد دیگر بهکمک یک مخلوطکن به دست آید [مهندسی بسپار]
واژههای مصوب فرهنگستان
تودهای از سنگ با اندازهای قابل نقشهبرداری که در آن مرز بین واحدهای سنگی پیوستگی ندارد و قطعاتی از سنگهای بومی یا بیگانه با اندازههای گوناگون در آن یافت می ...
دومو؛ دومویه؛ کهل؛ کسی که موهای سیاه و سفید در سر داشته باشد.
دستگاهی که در آن فرایند آمیزهسازی صورت میگیرد [مهندسی بسپار]
فرایندی که در آن از اختلاط یک بسپار مذاب با مواد دیگر، آمیزه به دست آید [شیمی]
فرایندی که در آن از اختلاط یک بسپار مذاب با مواد دیگر، آمیزه به دست آید [مهندسی بسپار]
فرایندی که در آن از اختلاط یک بسپار مذاب با مواد دیگر، آمیزه به دست آید [مهندسی بسپار - تایر]
فرایندی درکی که در آن واجهای یک واژه در ترکیب با یکدیگر بهصورت یک کلمه درک میشود [شنواییشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.