(زِ) (ص مر.)۱- آمیخته، مخلوط.۲- کسی که ریش جوگندمی دارد. آمیژه هم گویند.
فرهنگ فارسی معین
واحد زبانی منفردی که در نتیجۀ فرایند آمیزهسازی ایجاد میشود [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
مخلوطی که از اختلاط یک بسپار مذاب مانند لاستیک یا پلاستیک با مواد دیگر بهکمک یک مخلوطکن به دست آید [مهندسی بسپار]
تودهای از سنگ با اندازهای قابل نقشهبرداری که در آن مرز بین واحدهای سنگی پیوستگی ندارد و قطعاتی از سنگهای بومی یا بیگانه با اندازههای گوناگون در آن یافت می ...
دومو؛ دومویه؛ کهل؛ کسی که موهای سیاه و سفید در سر داشته باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دستگاهی که در آن فرایند آمیزهسازی صورت میگیرد [مهندسی بسپار]
فرایندی که در آن از اختلاط یک بسپار مذاب با مواد دیگر، آمیزه به دست آید [شیمی]
فرایندی که در آن از اختلاط یک بسپار مذاب با مواد دیگر، آمیزه به دست آید [مهندسی بسپار]
فرایندی که در آن از اختلاط یک بسپار مذاب با مواد دیگر، آمیزه به دست آید [مهندسی بسپار - تایر]
فرایندی درکی که در آن واجهای یک واژه در ترکیب با یکدیگر بهصورت یک کلمه درک میشود [شنواییشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.