داشتن ویژگی دستوارگی
۱. = دستبند ۲. چوبدستی؛ عصا: وقت قیام هست عصا دستگیر من / بیچاره آنکه او کند از دستوار پای (کمالالدیناسماعیل: ۱۲۱). ۳. دستیار؛ مددکار؛ همدست: به ایران بسی دوستدارش بُ ...
فرهنگ فارسی عمید
صفحهای که بخشی از مولکول نسبت به آن تصویر آینهای نداشته باشد [شیمی]
واژههای مصوب فرهنگستان
اصطلاحی عام که به معنای محور و مرکز و صفحۀ دستوارگی است [شیمی]
اتمی شامل تعدادی لیگاند با آرایشی فضایی که مجموعۀ آنها بر تصویر آینهای خود منطبق نیست [مهندسی بسپار]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.