خارشاخه [زیستشناسی - علوم گیاهی]
تیغ، خار، سرتیز، شوک، تیغ دار کردن سایر معانی: (در گیاه) خار، خسک، ژاژ، درخت یا بته ی خاردار، چوب درخت خار دار، رجوع شود به: prickle، (جانور) خار، هر چیز ناراحت کننده، نشانی که در انگلیسی که ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خار مغیلان
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Na12Th3[Si8O19]4•18(H2O)
تمشک جنگلی، بوته خار، بوته خاردار سایر معانی: بوته خاردار، تمشک جنگلی
ادوارد تورین دیک (روان شناس و فرهنگ نویس امریکایی)
[نساجی] لیف مصنوعی تورنل ( کربن )
خار دار، خار مانند، تیغستان، موجب ناراحتی، تیغ تیغی سایر معانی: خارناک، تیغ دار، پرژاژ، پرخار و خسک، پردردسر، پرگرفتاری، پرزحمت، پرمانع، غامض
رجوع شود به: matrimone vine، حض
ژاد، خارشتر، گون سایر معانی: خارشتر گون
(گیاه شناسی) شیر خشتی،شیر خشت آتشین (جنس pyracantha از خانواده ی rose)،پیراکانتا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.