سرکوب [روانشناسی]
جلو گیری، محو، فرونشانی، توقیف، قمع، موقوف سازی سایر معانی: سرکوبی، خفه سازی، (روانکاوی) باز داری، فروداشت، زدودگی (از ضمیر) [کامپیوتر] حذف . [برق و الکترونیک] حذف، جلوگیری - حذف حذف هر کدام ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] مکتوم داشتن ادله (توسط دادستان)، رد دلیل و مدرک (توسط قاضی، به دلیل غیر قانونی بودن نحوه تحصیل آن و یا بی ارتباط بودن آن با دعوی)، تشدید جرم به دلیل امتناع از ادای شهادت
حبس پیشاب، شاش بند
[پلیمر] فرونشانی دود
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.