suppression
معنی
جلو گیری، محو، فرونشانی، توقیف، قمع، موقوف سازی
سایر معانی: سرکوبی، خفه سازی، (روانکاوی) باز داری، فروداشت، زدودگی (از ضمیر)
[کامپیوتر] حذف .
[برق و الکترونیک] حذف، جلوگیری - حذف حذف هر کدام از مولفه های گسیل، مانند بسامد یا گروه بسامد خاص از سیگنال RF یا AF .
[زمین شناسی] فرونشانی
[آمار] فرونشانی
سایر معانی: سرکوبی، خفه سازی، (روانکاوی) باز داری، فروداشت، زدودگی (از ضمیر)
[کامپیوتر] حذف .
[برق و الکترونیک] حذف، جلوگیری - حذف حذف هر کدام از مولفه های گسیل، مانند بسامد یا گروه بسامد خاص از سیگنال RF یا AF .
[زمین شناسی] فرونشانی
[آمار] فرونشانی
دیکشنری
سرکوب
اسم
suppression, appeasement, assuagementفرونشانی
detention, arrest, custody, internment, suppression, seizingتوقیف
elimination, abolition, obliteration, erasure, suppression, effacementمحو
curb, prevention, abatement, snub, countercheck, suppressionجلو گیری
battering, suppressionقمع
suppressionموقوف سازی
ترجمه آنلاین
سرکوب
مترادف
abolishment ، annihilation ، defeat ، elimination ، obliteration ، overriding ، overthrow ، suppressing ، suppression