آبسنگ [جغرافیا]
تپه دریایی، جزیره نما، پیچیدن و جمع کردن بادبان سایر معانی: آبسنگ، صخره ی زیر آب، (کشتی بادبان دار)، (بخشی از بادبان که هنگام توفان و غیره قابل لوله کردن یا پیچیدن سریع است) حاشیه ی کاستنی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] ریف پوش، ریف، آبسنگ، پشته واره - نهشته یا مواد ریف فسیلی که یک جزیره یا کوه را پوشانده یا بر روی آن قرار می گیرد. مقایسه شود با: پوشش مرجانی - *الف) یک ساختار پشته مانند یا تپه ...
همتافت آبسنگی [اقیانوسشناسی] مجموع هستۀ آبسنگ و مواد ناهمگن و چند پارۀ مجاور آن که از سایش هسته ایجاد شدهاند
واژههای مصوب فرهنگستان
هستۀ آبسنگ [اقیانوسشناسی] تودهای سنگی در مرکز آبسنگ که از اندامگانهای آبسنگساز (reef-building organisms) تشکیل شده است ...
[زمین شناسی] هسته ریف - درون یک ریف آلی، توده سنگی جامدی را گویند که بطور مرکزی قرار گرفته و توسط زیستمندان ریف ساز به صورت برجا تشکیل شده است. سره ریف سخت و جامد. - نیز ببینید: reef flank
پودۀ آبسنگی [زمینشناسی] واریزهای که از فرسایش آبسنگ به وجود میآید
لبۀ آبسنگ [اقیانوسشناسی] حـاشیـۀ دریـاسوی (seaward) تختگاه آبسنگ که معمولا وجه مشخص آن آبراههای آبکوههای است ...
لبۀ آبسنگ [زمینشناسی] حـاشیـۀ دریـاسوی (seaward) تختگاه آبسنگ که معمولا وجه مشخص آن آبراههای آبکوههای است ...
[زمین شناسی] لبه ریف - حاشیه رو به دریای یک پهنه ریفی که معمولا توسط کانال های موجی تشخیص داده می شود. مقایسه شود با: reef crest؛ reef front.
یال آبسنگ [اقیانوسشناسی] بخش پیرامونی و فوقانی هستۀ آبسنگ
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.