تراکم انتظار [حملونقل هوایی]
[صنایع غذایی] سوختگی انباری کنسرو : تیره شدن مواد کنسرو شده داخل قوطی در اثر انباشتن قوطی های داغ و سرد نشده روی هم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشاره گر پشته [کامپیوتر] اشاره گر پشته
روی هم انباشتن، جمع کردن، اندازه گرفتن سایر معانی: 1- گرد آوردن، انباشتن 2- (با: with یا againt) قابل مقایسه بودن، (با چیز دیگر) سنجش پذیر بودن، آرایش هواپیماها در ارتفاعات متفاوت (برای جلوگ ...
[نفت] انبار کردن دکل
(امریکا - خودمانی - زن) دارای بقچه بندی خوب، کمی چاق ولی خوش هیکل
[کامپیوتر] نمودار ستونی انباشته .
[نساجی] مجموعه دیسکهای اصطکاکی
(پاشنه ی کفش) چند رنگه
رویهمچینی [حملونقل دریایی] روی هم قرار دادن جعبهها و بارگُنجها و بارکفهای همشکل با نظم و ترتیب خاص و حفظ ایمنی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بیشینۀ چینش [حملونقل دریایی] بیشترین تعداد بارگنجی که باتوجهبه محدودیت وزنی و هندسۀ چینش میتوان بر روی هم در یک شناور چید ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.