معنی

(امریکا - خودمانی - زن) دارای بقچه بندی خوب، کمی چاق ولی خوش هیکل

دیکشنری

انباشته
فعل
accumulate, stack, fill, stuff, cumulate, hoardانباشتن
stackپشته کردن
stack, pile, rickکومه کردن
heap, stackخرمن کردن
amass, cumulate, heap, aggregate, hill, lumpتوده کردن

ترجمه آنلاین

انباشته شده

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.