sensitivity

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

حساسیت [علوم سلامت]

توانایی یک آزمون یا آزمایش در تشخیص درست موارد بیماری

انگلیسی

sensitivity

واژه‌های مشابه

sensitivity

حساسیت، میزان حساسیت سایر معانی: سوهشمندی، سترسایی، پولابی [خودرو] حساسیت [شیمی] حساسیت [سینما] حساسیت [عمران و معماری] حساسیت - تاثیرپذیری [کامپیوتر] حساسیت [برق و الکترونیک] حساسیت نشانی ا ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

sensitivity level

تراز حساسیت [مهندسی مخابرات] تراز حفاظت از سند در قبال افشا شدن آن

واژه‌های مصوب فرهنگستان

sensitivity training

(روان پزشکی - درمان گروهی) سوهش آموزی، حساسیت آموزی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

androgen-insensitivity syndrome

نشانگان بی‌حساسیتی به نرزا [علوم سلامت] ← نشانگان زنانه‌شدگی بیضه‌ای

واژه‌های مصوب فرهنگستان

case sensitivity

[کامپیوتر] حساسیت به کوچکی و بزرگی حروف .

دیکشنری انگلیسی به فارسی

deflection sensitivity

[برق و الکترونیک] حساسیت انحراف میزان جابجایی باریکه ی الکترونی روی صفحه ی هدف یا صفحه ی نمایش لامپ پرتو - کاتدی به ازای واحد تغییر در میدان انحراف . معمولاً بر حسب اینچ بر ولت اعمال شده به ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

normalized sensitivity

[برق و الکترونیک] حساسیت نرمالیزه شده

دیکشنری انگلیسی به فارسی

notch sensitivity index

[عمران و معماری] ضریب حساسیت در مقابل شیار

دیکشنری انگلیسی به فارسی

quieting sensitivity

[برق و الکترونیک] حساسیت سکوت کمترین سیگنال ورودی که به ازای آن نسبت سیگنال به نویز خروجی از حد معینی در گیرنده های FM تجاوز نمی کند .

دیکشنری انگلیسی به فارسی

radiant sensitivity

[برق و الکترونیک] حساسیت تابشی جریان خروجی سیگنال لامپ یا لامپ نوری دوربین تقسیم بر شار تابشی تابده در طول موج معین .

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش