غلتان [زبانشناسی]
پیچیده [علوم دامی] له شده (دانه های غلات) .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] خاکریز متراکم شده - خاکریز متراکم [زمین شناسی] خاکریز متراکم شده- خاکریز متراکم
[زمین شناسی] خاکریز غلتکی
[زمین شناسی] سنگریز کوبیده
[عمران و معماری] تکیه گاه غلتکی [زمین شناسی] تکیه گاه غلتکی
در یک آن به طور هم زمان
[برق و الکترونیک] کنترل شده با آرمیچر
[برق و الکترونیک] موتور dc کنترل شده با آرمیچر
[زمین شناسی] سیستمی که فرود آمدن هواپیما را در روی جایگاه یا کشتی های هواپیما بر کنترل می کند.
مولد ساعتفرما [رمزشناسی] مولدی برای تولید دنبالههای دودویی که براساس سازوکار ساعت عمل میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.