polished

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

شفاف‌سازی‌شده [علوم و فنّاوری غذا]

ویژگی روغن خوراکی که کدورت احتمالی آن با سرد کردن و جداسازی گرفته شده است|||متـ . شفاف 2

انگلیسی

polished

واژه‌های مشابه

polished

مبادی ادابی سایر معانی: صیقلی، براق، جلادار، صاف و براق، پرداخت شده، بی عیب و نقص، تمام و کمال، فرهیخته، مهذب، پیراسته، پرداخته، جلا داده، زدوده، اراسته، متمدن [نساجی] براق - جلادار - درخشان ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

polished plate glass

[سینما] شیشه صیقلی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

polished section or polished or polished

[زمین شناسی] مقطع صیقلی - مقطع سنگ یا کانی که به شدت صیقلی شده است. این مقطع برای مطالعه کانی های تیره توسط نور سطحی یا منعکس شده پلاریزه به کار می رود.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

polished surface

[زمین شناسی] سطح صیقلی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

polished thread

[نساجی] ریسمان براق و جلادار شده - ریسمان موم خورده

دیکشنری انگلیسی به فارسی

wind–polished stone

[زمین شناسی] سنگ باد صیقل بادسابی که دارای صیقل بیابانی است.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش