جمله [موسیقی]
دوران [باستانشناسی] هر بازۀ پیشازتاریخی یا تاریخی بر پایۀ مدارک باستانشناختی بیآنکه محدودۀ زمانی و مکانی آن دقیقا مشخص باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
حد، کمال، نقطه، عصر، دوره، گردش، نوبت، ایست، فرجه، پایان، منتها درجه، روزگار، زمان، مرحله، مدت، وقت، طمی، موقع، مدتی، گاه، نتیجه غایی، قاعده زنان، جمله کامل، نقطه پایان جمله، دوران مربوط به ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آب و خاک] میانگین دوره ای
[صنعت] کنترل دوره ای انباشته
[حسابداری] هزینه دوره
[حسابداری] هزینه های دوره جاری
[ریاضیات] خم دوره ای، خم تناوبی
[حسابداری] مدت قبول پیشنهادات شرکت در مناقصه
[سینما] فیلم تاریخی
[ریاضیات] دوره ی تناوب یک تابع
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.