performance

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

عملکرد [روان‌شناسی]

1. رفتار موجود زنده در برابر تکلیفی خاص 2. فعالیت یا مجموعه‌پاسخ‌هایی که به نتیجۀ مؤثر در محیط منجر شود

انگلیسی

performance

واژه‌های مشابه

performance

انجام، اجرا، نمایش، ساخت، کارایی، شاهکار، کار برجسته، ایفا سایر معانی: کردن، کارنمود، انجامش، (هنرپیشه) بازی، (ماشین) کارایی، عملکرد، نقشگری، نقش انجامی، (نمایش و غیره) سئانس [حسابداری] عملک ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

performance anxiety

اضطراب عملکرد [علوم سلامت] دغدغه‌های شخصی فرد که به ناتوانی کارکردی در قابلیت‌های جنسی منجر می‌شود

واژه‌های مصوب فرهنگستان

performance art

هنر نمایشی (مانند تئاتر و اپرا)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

performance bond

[حسابداری] ضمانت نامه انجام تعهدات [حقوق] ضمانت نامه حسن انجام کار

دیکشنری انگلیسی به فارسی

performance bond guarantee

[حسابداری] ضمانت نامه حسن انجام کار

دیکشنری انگلیسی به فارسی

performance goals

[حسابداری] هدفهای عملیاتی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

performance marks

نشانۀ اجرا [موسیقی] هریک از واژه‌ها و صورت‌های اختصاری و نمادهایی که در کنار نگارشِ دیرشِ زیروبمی در نُت‌نویسی درج می‌شوند و به جنبه‌هایی از اجرا اشاره دارند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

performance marks

نشانه‌های اجرا [موسیقی] کلمات و اختصارات و نمادهایی که به نت‌نویسی نغمات اضافه می‌شوند و به جنبه‌های مختلف اجرا مربوط‌اند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

performance practice

دانش اجرا [موسیقی] دانش و قراردادهایی که نوازنده را قادر به اجرا می‌کند

واژه‌های مصوب فرهنگستان

performance rating

[ریاضیات] ضریب عملکرد، ارزیابی کار

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش