performance
/pərˈfɔːrməns/

معنی

انجام، اجرا، نمایش، ساخت، کارایی، شاهکار، کار برجسته، ایفا
سایر معانی: کردن، کارنمود، انجامش، (هنرپیشه) بازی، (ماشین) کارایی، عملکرد، نقشگری، نقش انجامی، (نمایش و غیره) سئانس
[حسابداری] عملکرد
[عمران و معماری] عملکرد - ساخت - نمود - کارآیی - کار مفید
[کامپیوتر] کارائی
[برق و الکترونیک] عملکرد، کارآیی
[صنایع غذایی] عملکرد، کارایی، انجام
[فوتبال] کارایی
[صنعت] انجام، اجرا، نشان دادن، ارائه کردن، عملکرد، کارایی
[حقوق] ایفای تعهد، انجام (کار)، اجرا، نحوه اجرا یا ایفای تعهد
[نساجی] اجرا
[ریاضیات] سطح کارایی، راندمان، عملکرد، نحوه ی انجام کار، بازدهی، اجرا، کارایی، نحوه ی کار، نمود، بازده، انجام
[پلیمر] کارایی، عملکرد

دیکشنری

کارایی
اسم
efficiency, performance, proficiencyکارایی
performance, implementation, implement, fulfillment, accomplishment, executionانجام
performance, implementation, execution, administration, accomplishmentاجرا
display, presentation, show, exhibition, representation, performanceنمایش
performanceایفا
masterpiece, feat, masterwork, exploit, performance, stuntشاهکار
construction, making, manufacturing, structure, manufacture, performanceساخت
feat, exploit, performanceکار برجسته

ترجمه آنلاین

عملکرد

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.