مشروع [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
مشروع [جامعهشناسی] آنچه از مشروعیت برخوردار باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
درست، قانونی، مشروع، برحق، حلال زاده، مشروع کردن سایر معانی: دادیکی، پذیرفتنی، معقول، منطقی، به حق، محق، (پادشاه و غیره) وارث قانونی، روا، توجیه پذیر، توجیه کردنی، موجه، به جا، طبق مقررات و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرامزاده، غیر مشروع، ناروا سایر معانی: (فرزند) نامشروع، غیرمستدل، ناوارد، غلط، ناموجه، نامعقول، غیرقانونی، نامجاز، قدغن [حقوق] ناشروع، ناحق، حرامزاده
بطور نامشروع
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.