[ اُ رُج ج ] (معرب، اِ) جِ اُتْرُجَّه (معرب از فارسی ترنج). مَتک. (زمخشری). زرین درخت. (ریاض الأدویه). باتو. اُترُنجه. تُرنج. (زمخشری). و فی شرح الفصیح للمرزوقی: الأترج فارسی معرب. (المزه ...
لغتنامه دهخدا
[ اُ رُجْ جی یَ ] (ع اِ) بارنجبویه. بادرنجبویه.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.