اترج
معنی
[ اُ رُج ج ] (معرب، اِ) جِ اُتْرُجَّه (معرب
از فارسی ترنج). مَتک. (زمخشری). زرین
درخت. (ریاض الأدویه). باتو. اُترُنجه. تُرنج.
(زمخشری). و فی شرح الفصیح للمرزوقی:
الأترج فارسی معرب. (المزهر). تفاح مائی.
(برهان). بعض لغت نامه نویسان اترج را بالنگ
گفته اند و ظاهراً این درست نباشد. من میوهٔ
آنرا به عراق عرب دیدم شکل آن مایل
بشلجمی و ظاهر پوست آن بملاست نزدیک
یعنی نکنده های آن تقریباً نامرئی و در غایت
خوشبوئی و چون یکی از بهترین عطرها و
عطر آن نه از نوع عطر سایر مرکبات است.