increment

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

رویش [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]

هرنوع افزایش در محیط یا قطر یا سطح برابر سینه یا ارتفاع یا حجم یا کیفیت یا ارزش درخت

انگلیسی

increment

واژه‌های مشابه

increment

افزایش، ترقی، سود، توسعه سایر معانی: میزان (یا مبلغ) افزایش، اضافه حقوق، (ریاضی) بالش، والش، تصاعدی، افزودگی، گوالش، رشد، نمو، افزونش [عمران و معماری] نمو [کامپیوتر] نمو دادن ؛ نمو ؛ فزایش - ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

increment felling

برش رویش‌افزا [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] تُنُک‌سازی شدید در نزدیکی پایان دوره برای تحریک رویش درختان باقی‌مانده ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

increment notation

[ریاضیات] نماد نمو

دیکشنری انگلیسی به فارسی

increment of variable

[ریاضیات] نمو یک متغیر

دیکشنری انگلیسی به فارسی

increment percent

درصد رویش [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] میزان رویش در طول یک مدت معین که آن را با ذکر مقدار رویش در آغاز یا میانۀ آن به درصد بیان می‌کنند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

incremental

[برق و الکترونیک] افزایشی، نمودی [ریاضیات] نموی، تدریجی، افزایشی، اضافی، نهایی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

incremental compiler

[کامپیوتر] کامپایلر افزایشی، مترجم افزایشی - کامپایلری که با نوشته شدن هر خط برنامه در کامپیوتر ،آنها را ترجمه می کند و منتظر نوشته شدن تمام برنامه نمی ماند .هدف از این کار ،فارغ نمودن برنام ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

incremental cost of capital

[ریاضیات] هزینه ی سرمایه ی اضافی، هزینه ی سرمایه ی تفاضلی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

incremental costs

[حسابداری] هزینه های اضافی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

incremental method

[حسابداری] روش تفاضلی

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش