یافتهنامه [باستانشناسی]
راهنما [گردشگری و جهانگردی] شخصی که نقاط دیدنی را به گردشگران نشان دهد
واژههای مصوب فرهنگستان
راهنما، رهبر، هادی، کتاب راهنما، تعلیم دادن، راهنمایی کردن سایر معانی: ارشاد کردن، هدایت کردن، آموزش دادن، رهنمود دادن، راهنما شدن، بلد، رهنمون، راهدان، راهبر، مهمان دار، (در ماشین) دستگاه ت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سگ راهنما(برای نابینایان)
لبه راهنما [کامپیوتر] لبه راهنما [ریاضیات] لبه ی راهنما
[نساجی] راهنمای ریسمان - شانه انبساط
[نساجی] میله پیچی راهنما
ستارۀ راهنما [نجوم رصدی و آشکارسازها] هر ستارۀ پرنوری در آسمان که از آن بهعنوان مرجعی برای یافتن مکان ستارههای کمنورتر استفاده میشود ...
[زمین شناسی] اهرمپره های هادی بازویی که منتقل کنندهنیرو از پیستون سروموتور به میله هایپره های هادی می باشد .
[زمین شناسی] اتصال پره های هادی وسیله ای که رینگ تنظیم کننده و اهرم پره های هادی را به هم متصل می کند .
[زمین شناسی] قفل پره های هادی وسیله ای است مکانیکی کهبرای جلوگیری از حرکت پره های هادی در جهت غیر تعیین شده استفاده می شود .
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.