game

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

شکار [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]

حیوانی که برای استفاده از گوشت یا دیگر اندام‌های آن یا صرفا به خاطر تفریح شکار می‌شود|||متـ . صید

انگلیسی

game ، game animals

واژه‌های مشابه

game

بازی، سرگرمی، شوخی، شکار، مسابقه، جانور شکاری، یک دور بازی، مسابقه های ورزشی، سرحال، تفریح کردن، دست انداختن سایر معانی: بازی ورزشی (مثل فوتبال)، جست و خیز، گیم، بازی در یک سری مسابقه، بخشی ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

game and game

یک بیک، یکدست ویکدست

دیکشنری انگلیسی به فارسی

game bag

چنته شکاری

دیکشنری انگلیسی به فارسی

game bird

پرندۀ شکار [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] پرنده‌ای که برای تفریح و ورزش یا تأمین خوراک شکار می‌شود

واژه‌های مصوب فرهنگستان

game card

[کامپیوتر] کارت بازی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

game meat

گوشت شکار [گردشگری و جهانگردی] گوشت پرندگان یا حیوانات وحشی یا پرورشی که شکار شده‌اند

واژه‌های مصوب فرهنگستان

game pad

[کامپیوتر] پد بازی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

game plan

(قبل از آغاز مسابقه) نقشه ی عمل، نقشه ی حمله

دیکشنری انگلیسی به فارسی

game port

[کامپیوتر] مدخل یا پورت بازی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

game show

برنامه تلویزیونی (که در آن حضار در جواب دادن به پرسش ها و غیره شرکت می کنند)، برنامه ی چند پرسشی

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش