قلمه [کشاورزی - علوم باغبانی]
برشکاری [مهندسی مواد و متالورژی] بریدن و جدا کردن جزئی از کل با روش قطع کردن یا با استفاده از یک لبۀ بُرنده
واژههای مصوب فرهنگستان
بریدۀ جراید [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی] مجموعۀ مطالب گردآوریشده از روزنامهها و مجلات در موضوعات مرتبط با کارسپار
قلمهزنی [کشاورزی - علوم باغبانی] روشی در افزایش غیرجنسی گیاهان که در آن بخشی از گیاه را قطع میکنند و در محیط مناسب برای ریشهزایی قرار میدهند|||متـ . قلمه زدن ...
قطع، برش، قلمه گیاه، قلمه زنی، برش روزنامه، برنده سایر معانی: (سخن) نیش دار، برا، پرکنایه، طعنه آمیز، (سرما) سخت، سوزدار، بریدن، برینش، (قطعه ی بریده شده) لخت، وابره، تکه، تخته، (روزنامه و م ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مایع برشکاری [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] مایعات سردکننده مانند روغنهای معدنی و آب صابون که برای سرد کردن ابزار و قطعات در برشکاری به کار میرود ...
[سینما] نسخه کار
[ریاضیات] الگوریتم صفحه ی برش
[سینما] سرعت تدوین [زمین شناسی] نرخ حفر حجم سنگ حفرشده در واحدزمان را نرخ حفر می گویند [معدن] آهنگ حفاری (حفر چاه و تونل)
[نفت] خرده سنگ
[نفت] تراکم تراشه ها
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.