خامه [علوم و فنّاوری غذا]
خامه [گردشگری و جهانگردی] محصول غذایی متشکل از چربی جداشدۀ شیر و در مواردی محصولات شبیه به آن
واژههای مصوب فرهنگستان
زبده، خامه، کرم، کرم رنگ، سرشیر، هر چیزی شبیه سر شیر، سرشیر بستن سایر معانی: چرابه، کیماک، قیماق، هر خوراک خامه دار، (برای پوست) کرم، روغن پوست، گل سر سبد، سرآب، نخبه، سرآمد، (رنگ سرشیر) سپی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پنیر خامهای [علوم و فنّاوری غذا] پنیری نرم و یکنواخت با چربی زیاد
خامه ای ,خامه ای رنگ ,شکری
(خوراک پردازی) پوره، خمیر، لعاب، رب، حریره، سوپ حریره مانند
پتاسیم بی تارترات (khc4h4o6 - در شیرینی پزی و داروسازی کاربرد دارد)، طرطیر [شیمی] کرم تارتر، پتاسیم بی تارترات (KHC4H4O6 - در شیرینی پزى و داروسازى کاربرد دارد) [نساجی] کرم دو تار تر - درد ش ...
(آشپزی) سس خامه (کره و آرد و خامه یا شیر را آمیخته و می پزند)
خامه گیر
لبنیاتی، کارخانه کره گیری سایر معانی: لبنیات فروشی، شیرفروشی
خامهواری [علوم و فنّاوری غذا] خاصیت حسی بافت مادۀ غذاییای که قوامی خامهمانند دارد
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.