چوبک [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
پیچ، توپ پارچه، سرند، از جا جستن، پیچاندن سایر معانی: پیچ (و مهره) کردن، جهیدن، پرش کردن، جست زدن، (پارچه) قواره، توپ، (نساجی) طاقه، طاقه کردن، آبگونه ی جهیده در هوا، آب پیکان، آب فواره زده، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] لیف مصنوعی بولتافلکس ( پلی وینیلیدن کلرید )
[عمران و معماری] اتصال پیچی
سرند، غربال، الک، اسب چموش، فراری، فرار سایر معانی: اسب رموک، اسب رمنده، موبیز، پالونه، آرد بیز
(طنابی که برای جلوگیری از پاره شدن بادبان به سرتاسر حاشیه ی آن می دوزند) طناب فرآویز (bolt rope هم می نویسند)
[شیمی] توزیع بولتزمن - توزیع بولتزمن [برق و الکترونیک] توزیع بولتزمن
[ریاضیات] رابطه ی بولتسمان
[معدن] کابل مهاری (نگهداری)
پیکان چخماقی
[عمران و معماری] پیچ نصب
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.