cluster

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

خوشه [زبان‌شناسی]

توالی چند همخوان پیش و پس از واکه یا در میان دو واکه |||متـ . خوشۀ همخوانی consonant cluster, cluster of consonants

انگلیسی

cluster

واژه‌های مشابه

cluster

خوشه [ریاضی] زیرجامعه‌ای از جامعۀ مورد مطالعه

واژه‌های مصوب فرهنگستان

cluster aggregation

انبوهش خوشه‌ای [فیزیک] مدلی ریاضی برای فرایند گرد هم آمدن مجموعه‌ذراتی که حرکت کاتوره‌ای دارند

واژه‌های مصوب فرهنگستان

cluster analysis

تحلیل خوشه‌ای [آمار] [آمار، ریاضی] شیوه‌ای در تحلیل مسائل چندمتغیرۀ آماری که در آن معیار گروه‌بندی یا خوشه‌بندی مجموعه‌ای از اشیا شباهت است|||[باستان‌شناسی] روش ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

cluster analysis

تحلیل خوشه‌ای [ریاضی] [آمار، ریاضی] شیوه‌ای در تحلیل مسائل چندمتغیرۀ آماری که در آن معیار گروه‌بندی یا خوشه‌بندی مجموعه‌ای از اشیا شباهت است|||[باستان‌شناسی] رو ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

cluster bomb

بمب خوشه‌ای [علوم نظامی] بمبی شامل تعداد زیادی بمب‌های کوچک که هنگام فرود در منطقۀ وسیعی پراکنده می‌شوند و دارای زمان انفجار متغیر هستند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

cluster gear

[ریاضیات] چرخ دنده ی خوشه ای

دیکشنری انگلیسی به فارسی

cluster network

[کامپیوتر] شبکه خوشه ای .

دیکشنری انگلیسی به فارسی

cluster of delivery boxes

صندوق‌های پُستی مجتمع [مهندسی مخابرات - پست] مجموعه‌ای از صندوق‌های نامه برای ساکنان یک مجتمع مسکونی

واژه‌های مصوب فرهنگستان

cluster point

[ریاضیات] نقطه ی انباشتگی، نقطه ی تجمع

دیکشنری انگلیسی به فارسی

cluster porosity

[ریاضیات] تخلخل خوشه ای

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش