binding

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

ترابست [رمزشناسی]

1. فرایند ایجاد تناظر بین دو عنصر اطلاعاتی مرتبط 2. تأیید ارتباط شناسه یک هستار با کلید عمومی آن توسط یک نهاد مورد اعتماد

انگلیسی

binding

واژه‌های مشابه

binding

انقیاد، جلد، شیرازه، صاحفی، اجباری، الزام اور سایر معانی: بست، (هر چیزی که ببندد یا وصل کند) بند، باندپیچی (زخم و غیره)، (خیاطی - روبان یا نواری که برای استحکام بیشتر بر حاشیه یا سجاف یا درز ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

binding constraints active tight

[ریاضیات] محدودیت های فعال مار تنگ

دیکشنری انگلیسی به فارسی

binding contract

[حقوق] قرارداد الزام آور، عقد لازم

دیکشنری انگلیسی به فارسی

binding energy

انرژی بستگی [فیزیک] انرژی لازم برای جدا کردن هر ذره از یک سامانه

واژه‌های مصوب فرهنگستان

binding force

[برق و الکترونیک] نیروی اتصال

دیکشنری انگلیسی به فارسی

binding point

[نساجی] نقطه پیوستگی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

binding twist

[نساجی] تاب محافظ

دیکشنری انگلیسی به فارسی

binding wire

[عمران و معماری] مفتول مخصوص میلگرد

دیکشنری انگلیسی به فارسی

alkali binding agent

[نساجی] ماده خنثی کننده قلیا ( ماده اسیدی که قلیائیت حمام رنگ را خنثی می کند )

دیکشنری انگلیسی به فارسی

binder binding agent binding material

[نفت] ملاط

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش