agent
معنی
عامل [زبانشناسی]
[زبانشناسی] از نقشهای معنایی که بر انجامدهندۀ فعل دلالت دارد|||متـ . کنشگر actor|||[علوم نظامی] کسی که برای به دست آوردن اطلاعات و انجام امور اطلاعاتی یا ضداطلاعاتی آموزش دیده باشدعامل [زبانشناسی]
[زبانشناسی] از نقشهای معنایی که بر انجامدهندۀ فعل دلالت دارد|||متـ . کنشگر actor|||[علوم نظامی] کسی که برای به دست آوردن اطلاعات و انجام امور اطلاعاتی یا ضداطلاعاتی آموزش دیده باشد