هوازا
فرهنگ واژههای سره
هوازدگی
خورش، خوردن، بار
روشنایی
سربرند گوهرنشان، زراب، دیهیم، جامِ گُل
شاهافسر، شاخگ، خاکشی
گرده، پرهون
شیبسنج
رساندن، رساکردن، بهفرجامرسانی
رنگبهرنگ، تیرهرنگ
رساتر
کورِ مادرزاد