ناگزیر، ناچار، از روی ناچاری
فرهنگ واژههای سره
شاهیار
برهم زدن، برهم خوردن
نویسه
همدمی، هم خویی، دوستی
دوست شدن
فرنامها، پاژنامها، بَرنامها
یان، فرتابی، در دل افکندن
رنگ وارنگ
دل نگار
نوار دل، دل نگاره
نخها، رشتهها