کشیده شونده، کشیده، پایان یافته
فرهنگ واژههای سره
کشیده شونده به
فسردن
افسرانیدن (تاریخ بیهقی)
مَنجَنیک
رهاننده
گمراه، کژیده، کژدیسه، کژ، کجرو، بیراهه، بیراه، به
یگانه، یکتا، ویژه، دربست، تنها، تک
یکتا، ناهمتا، بیهمتا
کوژ، کمانی، کمان، کج، خم، خَم
نوشتهها
گامه، کلبه، کاشانه، فرودگاه، سرای، سرا، خانه