هم سنجیدن، هم سنجی کردن، سنجیدن
فرهنگ واژههای سره
مغاک، گور، دخمه، آرامگاه
کشته
زمینه سازی، زمینه چینی، آغازگری
شدنی، انجام پذیر
چکیده
سوده، دوره، تکه تکه، پایه، پِلِکان، بریده بریده، برش، آواج، آوا
مانشگر، دلغک، پیرو، بازیگر
شکست یافته، باخته، ازپا در آمده
دربند، پایبند، پای بست، پابسته
پابستگی
ماندگار، شهروند، زیستور، باشنده