رسوا، بیآبرو، بدنام
فرهنگ واژههای سره
گزارنده، گزارشگر
گسترده، فراوان، پیوندگاه، پردامنه، بندگاه، بند اندام، بند، بلند
بیشمار، به گستردگی، به درازا
پوییدگی
مستمند، تنگدست
وامانده، درمانده، تهیدست، بیچاره، بدبخت
ستیز، رویارویی، روبهرویی، درگیری
اندازهها
همهنگام، همزمان، هم هنگام، نزدیک، پیرامون
فرنشینان، سروران، سرپرستان، پایوران، بلندپایگان
همسنجی، سنجیدن، سنجش، برابری