نمودار، سترسا، چشمگیر، پیدا، آشکارا، آشکار
فرهنگ واژههای سره
دانشور، دانش آموز
بشرده
تااینکه، تا، به ویژه، برای
گنجه، دولاب، پوشش، اشکاف
کوشان، کوشا، پژوهنده، پژوهشگر
پیوندگاه
کاشانه، زیستنگاه، زیستگاه، خانه، آشیان
ایستگاه
گذرگاه
گمیزه، آمیزه، آمیخته، آبگونه