اسم: آراگل (دختر) (فارسی) (گل) (تلفظ: ara-gol) (فارسی: آراگل) (انگلیسی: ara-gol) معنی: زیبا کننده گلها، آراینده گلها
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: آرای (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: ārāy) (فارسی: آرای) (انگلیسی: aray) معنی: زیور بستن، زینت دادن، ( = آراستن )، آرایش کردن، ( در قدیم ) آماده کردن، مهیا کردن، ( در قدیم ) بیان ...
اسم: آرایلی (دختر) (ترکی) (تلفظ: arayli) (فارسی: آرایلی) (انگلیسی: arayli) معنی: همچون ماه پاک و درخشان
اسم: ارباب (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: arbab) (فارسی: ارباب) (انگلیسی: arbab) معنی: پادشاه کارفرما رئیس
اسم: ارتا آریا (پسر) (فارسی) معنی: مرکب از آرتا ( راستی و درستی ) + آریا، آریایی درستکار، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی
اسم: آرتادخت (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: ārtā doxt) (فارسی: آرتادخت) (انگلیسی: arta dokht) معنی: دختر راست گفتار و درست کردار، ( آرتا، دخت = دختر )، دختر پاک و مقدس، ( اَعلام ) نام ...
اسم: آرتاریا (پسر) (فارسی) (تلفظ: artariya) (فارسی: آرتاریا) (انگلیسی: artariya) معنی: آریایی درستکار
اسم: آرتام (پسر) (فارسی) (تلفظ: ārtām) (فارسی: آرتام) (انگلیسی: artam) معنی: دارای نیروی راستی، والی فریگه در زمان کوروش پادشاه هخامنشی
اسم: آرتامهر (پسر) (اوستایی) (تلفظ: ārtāmehr) (فارسی: آرتامهر) (انگلیسی: artamehr) معنی: محبت و دوستی مقدس، ( آرتا ( اوستایی ) = مقدس، راستین، مهر = محبت، دوستی و مهربانی )، محبت، دوستی و م ...
اسم: آرتان (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: ārtān) (فارسی: آرتان) (انگلیسی: artan) معنی: نام برادر داریوش و پسر ویشتاسپ، افزایش یابنده، افزوده، نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی و پسر ویشت ...
اسم: آرتمیس (دختر) (فارسی، یونانی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: ārtemis) (فارسی: آرتِميس) (انگلیسی: artemis) معنی: نام یکی از الهه های یونانی، نام نخستین زن دریانورد ایرانی، گوینده ی راستی، ( معرب ...
اسم: آرتن (پسر) (فارسی) (تلفظ: artan) (فارسی: آرتَن) (انگلیسی: artan) معنی: آتشین تن