اسم: دادفر (پسر) (فارسی) (تلفظ: dād far) (فارسی: دادفر) (انگلیسی: dad far) معنی: دارای فر و شکوه و عظمت، ( در قدیم ) دارای فر و شکوه و عظمت از حیث دادگری و عدل، مرکب از داد ( عدل ) + فر ( ش ...
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: دادفرین (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: dad farin) (فارسی: دادفرین) (انگلیسی: dadfarin) معنی: نام یکی از سرداران زمان اسکندر مقدونی
اسم: دادمهر (پسر) (فارسی) (تلفظ: dād mehr) (فارسی: دادمهر) (انگلیسی: dad mehr) معنی: داده خورشید، نام یکی از پادشاهان طبرستان، عدالت دوست، ( اَعلام ) نام چند تن از امیر زادگان و شاهزادگان د ...
اسم: دادور (پسر) (فارسی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: dādvar) (فارسی: دادور) (انگلیسی: dadvar) معنی: قاضی، از نام های خداوند، ( در قدیم ) دادگر
اسم: دادگر (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: dādgar) (فارسی: دادگر) (انگلیسی: dadgar) معنی: داد دهنده، عادل، یکی از صفات باری تعالی، آن که به عدالت رفتار می کند، ( در قدیم ) خداوند، پادشا ...
اسم: دار گل (دختر) (فارسی) (طبیعت، گل) (تلفظ: dār gol) (فارسی: دارگل) (انگلیسی: dar gol) معنی: ( مجاز ) زیبارو، نوعی از درخت که در هندوستان شایع است، درختِ گل، ( در گیاهی ) نوعی درخت که در ...
اسم: داریان (پسر) (فارسی) (تلفظ: dāriyān) (فارسی: داريان) (انگلیسی: dariyan) معنی: منسوب به دارا، نام شهری در شیراز و شوشتر، ( اعلام ) ) نام شهری در شیراز در استان فارس، ) نام شهری در شوشتر ...
اسم: داریس (پسر) (فارسی) (تلفظ: dāris) (فارسی: داريس) (انگلیسی: daris) معنی: صورت دیگر نام داریوش به معنی دارنده ی نیکی، صورتی دیگر از کلمه داریوش به معنی دارنده ی نیکی، داریوش ...
اسم: داشاب (پسر) (فارسی) (تلفظ: dashab) (فارسی: داشاب) (انگلیسی: dashab) معنی: هدیه
اسم: داشاد (پسر) (فارسی) (تلفظ: dashad) (فارسی: داشاد) (انگلیسی: dashad) معنی: هدیه
اسم: داملا (دختر) (ترکی) (تلفظ: damla) (فارسی: داملا) (انگلیسی: damla) معنی: قطره
اسم: دامونا (دختر) (فارسی، یونانی) (تلفظ: dāmunā) (فارسی: دامونا) (انگلیسی: damuna) معنی: ( مجاز ) زیبا و با طراوت چون دشت و صحرا، ( دامون = دشت و صحرا، الف ( اسم ساز ) ) ( به مجاز ) به معن ...