[ گْلا / گِ ] (اِخ) این شهر را به آلمانی گلاروس خوانند. بخش سویس حاکم نشین ایالت به همین نام است و در کنار لنت واقع شده و دارای ۵۷۰۰ تن سکنه است. تمام این بخش در سال ۱۸۸۱ م . آتش گرفته ...
لغتنامه دهخدا
[ گْلا / گِ زِ ] (اِخ) از علمای آثار قدیمه است که از سال ۱۸۸۲ تا سال ۱۸۹۴ م . چهار دفعه به عربستان رفت و هر دفعه یک یا دو سال در آنجا بسر برد و متن های مفصل به دست آورد و کتیبه ها و لوحه ه ...
[ گُ کِ ] (اِخ) نام یکی از دهستان نه گانهٔ بخش کهنوج شهرستان جیرفت. این دهستان در باختر کهنوج واقع و محدود است از شمال به بخش سبزواران، از خاور به دهستان کهنوج، از جنوب به دهستان رودخان ...
[ گَ ] (ص) کالیو یعنی ابله و احمق. (شعوری ج ۲ ورق ۳۰۳). و ظاهراً محصف «کالیو» است. رجوع به گلالیوه شود.
[ گَ ] (اِخ) ناحیه ای است در سودان غربی در ملتقای دو رودخانهٔ سنگال و فارمه و در قسمت شرقی اسکلهٔ سن بفاصلهٔ ۷۰۰هزار گز قرار گرفته است. (قاموس الاعلام).
[ گُ ] (اِ) قسمی از نان میده باشد که آن را بمقدار برگ بقرا سازند و چون در میان روغن بریان کنند بادی در آن افتد و دو پوشه شود و بعد از آن در میان شیره اندازند تا شیره به خود کشد بسیار لذی ...
[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در ۱۱هزارگزی باختر آمل. هوای آن معتدل و دارای ۲۵۵ تن سکنه است. آب آن از آلشرود و چشمه تأمین میشود. محصول آن برنج و غلات ...
[ گُ دَ ] (مص) پاشیدن و افشاندن. (ناظم الاطباء).
[ گَ ] (ص) سیاه و هر چیزی که سوادی به آن باشد. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (جهانگیری).
[ گَ ] (اِخ) لقب شیخ زین الدین علی علیه الرحمة گلاه بوده است، بسبب آنکه یکی از اجداد شیخ مذکور از اصحاب امام حسین علیه السلام بود. چون خبر شهادت آن حضرت به وی رسید سیاه پوش گردید و بعضی ...
[ گِ وَ / وِ ] (اِ مرکب) همان گلابه است که گل و لای و گل به آب سرشته که بدان دیوار اندایند. (آنندراج). رجوع به گلابه شود.
[ گُ ] (اِ) کولاک. || برفی که فراهم کنند و بشکل انسان یا حیوان درآورند. (شعوری ج ۲ ورق ۳۲۰).