[ گُ لِ اَ غَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) گلی است سرخ. (فرهنگ اسدی نخجوانی). نام گیاهی است ارغوانی رنگ. نام نباتی است. رجوع به ارجوان شود: از شاخ زعفران گل ارغوان دمیده. (سندبادنامه ص ۱۵). ...
لغتنامه دهخدا
[ گِ لِ اَ مَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گلی باشد سرخ رنگ به سیاهی مایل و به عربی طین ارمنی خوانند. تبی را که در ایام وبا و طاعون برسد نافع است، گویند وقتی در ارمن وبا و طاعون عظیم بهم رسید، چ ...
[ گُ لِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آفتاب پرست : گل ازرق که آن حساب کنند قرصه از قرص آفتاب کنند هر سویی کآفتاب سر دارد گل ازرق بدو نظر دارد لاجرم هر گلی که ازرق هست خواندش هندو آفتاب پرس ...
[ گُ لِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) یک قسم گل طلایی رنگ. (ناظم الاطباء).
[ گُ لِ اَ لَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گل های آن بشکل شیپور است و عطری ملایم دارد که هنگام شب بیشتر محسوس است. (گیاه شناسی گل گلاب ص ۲۴۰).
[ گُ اَ دَ بَ ] (مص مرکب) گل پاشیدن بر... گل ریختن بر...: بخت این نکند با من کآن شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم. سعدی (طیبات).
[ گُ اَ کَ دَ ] (مص مرکب) گل انداختن. || مجازاً سرخ شدن گونه ها بمانند گل یا به رنگ دیگر درآمدن : سرخی رخسارهٔ آن ماهروی بر دو رخ من دو گل افکند زرد.فرخی. و رجوع به گل انداختن شود.
[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومهٔ شهرستان قوچان واقع در ۳۸هزارگزی شمال باختری قوچان و ۳هزارگزی شمال راه شوسهٔ عمومی قوچان به شیروان. هوای آن معتدل و دارای ۵ تن سکنه ...
[ گُ لِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) معروف و شکوفهٔ بادام را نیز گویند. (آنندراج): همه چشمه ز چشم آن گل اندام گل بادام و در گل مغز بادام.نظامی. ما را نگه چشم تو از چشم تو خوشتر بادام صفایی ...
[ گُ لِ قِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) گلی است با خالهای سپید و بنفش و درشت که از باقلی حاصل آید و رنگهای مشابه را بدان تشبیه کنند.
[ گُ لِ بَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) آتشک که مرضی است مشهور. (آنندراج): از اطوار ناملایم جمعی از این طبقه گل بدنامی شکفته و صیت شهرت آن طایفهٔ پاکدامنان را به لوث تهمت آلوده ساخته. (میرزا ...
[ گُ لِ بُ اَ ] (اِ مرکب) شاهسفرم. ضیمران. تاج خروس.