[ گُ ] (انگلیسی، اِ) دروازهٔ فوتبال. - گل زدن؛ توپ را وارد دروازهٔ حریف کردن. گل کردن. - گل شدن؛ وارد شدن توپ به دروازهٔ حریف. - گل کردن؛ توپ را وارد دروازهٔ حریف کردن. گل زدن.
لغتنامه دهخدا
[ گَ ] (اِ) در تداول عامه با یکدیگر برابری توانستن . - از گل هم برآمدن؛ از پس هم برآمدن. - گل هم انداختن؛ بیکدیگر بند کردن. - گل هم کردن؛ بیکدیگر پیوستن. || گریبان. یقه (در لهجهٔ قزوین ...
[ گُ ] (اِخ) (چشمهٔ...) در ناحیه جاوی از بلوک ممسنی و در نیم فرسخی شمالی چوگان واقع است. (فارسنامهٔ ناصری).
[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان چهار اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در ۳۱هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و ۵۵هزارگزی شمال خاوری راه شوسهٔ شاهین دژ به میاندوآب. هوای آن معتدل و دارای ۱۰۶ ...
[ گُ لِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نام گلی است با ساق باریک و تا یک گز ساق آن بر شود و گلها به رنگهای مختلف دهد. رجوع به آهار شود.
[ گُ لِ اَ غَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) گلی است سرخ. (فرهنگ اسدی نخجوانی). نام گیاهی است ارغوانی رنگ. نام نباتی است. رجوع به ارجوان شود: از شاخ زعفران گل ارغوان دمیده. (سندبادنامه ص ۱۵). ...
[ گِ لِ اَ مَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گلی باشد سرخ رنگ به سیاهی مایل و به عربی طین ارمنی خوانند. تبی را که در ایام وبا و طاعون برسد نافع است، گویند وقتی در ارمن وبا و طاعون عظیم بهم رسید، چ ...
[ گُ لِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آفتاب پرست : گل ازرق که آن حساب کنند قرصه از قرص آفتاب کنند هر سویی کآفتاب سر دارد گل ازرق بدو نظر دارد لاجرم هر گلی که ازرق هست خواندش هندو آفتاب پرس ...
[ گُ لِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) یک قسم گل طلایی رنگ. (ناظم الاطباء).
[ گُ لِ اَ لَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گل های آن بشکل شیپور است و عطری ملایم دارد که هنگام شب بیشتر محسوس است. (گیاه شناسی گل گلاب ص ۲۴۰).
[ گُ اَ دَ بَ ] (مص مرکب) گل پاشیدن بر... گل ریختن بر...: بخت این نکند با من کآن شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم. سعدی (طیبات).
[ گُ اَ کَ دَ ] (مص مرکب) گل انداختن. || مجازاً سرخ شدن گونه ها بمانند گل یا به رنگ دیگر درآمدن : سرخی رخسارهٔ آن ماهروی بر دو رخ من دو گل افکند زرد.فرخی. و رجوع به گل انداختن شود.