[ کُ فَ ] (اِ) خدمتگار و کنیز. (ناظم الاطباء). زن خدمتکار. خادمه. (فرهنگ فارسی معین). در تداول عامه، خادمه. زن پرستار. مقابل نوکر و خادم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مجموع کسانی که ...
لغتنامه دهخدا
[ کَ لَ ] (اِ) منقار مرغان را گویند. (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). شند و کلفت و بتپوز و منقار در ددان استعمال کنند و کلفت و شند، جز مرغ را نگویند. (لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص ۴۰). ...
[ کُ لُ ] (ص) درشت و ناهموار را خوانند. (برهان). گنده و درشت و ناهموار. (غیاث). زشت و ناهموار. (آنندراج). ضخیم. ستبر. (فرهنگ فارسی معین). در تداول عامه، ضخیم. ضخم. حجیم. سطبر. زَفت. هنگفت. ت ...
[ کَ فَ شَ ] (اِ) یخی را گویند که در ایام زمستان در زیر ناودانها بندد و آن بیشتر اوقات گاو دنبال می شود. (برهان) (از آنندراج). کلفهشنگ. یخی که در زمستان سخت در زیر ناودانها به شکل مخروط و ...
[ کَ ] (اِخ) دهی از دهستان مشکین باختری است که در بخش مرکزی شهرستان خیاو واقع است و ۲۶۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ کِ لَ ] (ع اِ) جِ کِلَّة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کِلَّه شود.
[ کُ لُ ] (اِخ) دهی از دهستان حومهٔ بخش خورموج است که در شهرستان بوشهر واقع است و ۵۶۶ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۷).
[ کُ لُ ] (اِخ) دهی از دهستان زیارت است که در بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع است. و ۴۵۶ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۷).
[ کِ لِ ] (اِ) بساط و گلیم. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس).
[ کَ لِ ] (ع اِ) جِ کَلِمَة. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج): کلم سخنان خداست در نبوت محمد (ص) در کتاب تورات... (کشف الاسرار ج ۲ ص ۵۲۳، از فرهنگ فارسی معین.). رجوع به کلمة شو ...
[ کَ لَ ] (اِخ) دهی از دهستان حسن آباد است که در بخش کلیبر شهرستان اهر واقع است و ۱۴۱ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ کَ لَ شَ لَ ] (اِ مرکب، از اتباع) گوشتی بسیار و لرزان بر تن آدمی. گوشت بسیار و لرزنده بر روی یکدیگر در بدن شخص فربه و بیشتر زنان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (ص مرکب) فربه با گوشت ...