[ کَ فِ مَ رْ یَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کف عایشه و آن بیخی است زرد و تیره رنگ و گزندگی جانوران را نافع باشد. (از برهان) (آنندراج).
لغتنامه دهخدا
[ کَ فِ / فْ گُ ] (اِ مرکب) یکی از فنون و بندهای کشتی گیری. (یادداشت مؤلف).
[ کَ فْ ءْ ] (ع اِ) مانند و همتا. (منتهی الارب). مثل و مانند و همتا. (ناظم الاطباء). نظیر و مساوی. (از معجم متن اللغة). ج، کفاء. (ناظم الاطباء). و رجوع به کفؤ شود.
[ کَ فْ فُلْ اَ سَ ] (ع اِ مرکب) عرطنیثا. (تحفهٔ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). رجوع به عرطنیثا شود. || کف الذئب. (فهرست مخزن الادویه). جنطیانا. رجوع به جنطیانا شود.
[ کَ فْ فُلْ عَ ] (ع اِ مرکب) کف مریم. (فرهنگ فارسی معین ج ۴ ترکیبات خارجی). رجوع به کف مریم شود.
[ کَ فْ فُلْ عُ ] (ع اِ مرکب) ظفرالنسر. قاطاننقی. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به قاطاننقی در همین لغت نامه شود.
[ کَ فْ فُنْ نَ ] (ع اِ مرکب) کف الدابه. حزنبل. (تحفهٔ حکیم مؤمن). رجوع به حزنبل شود. || زنگی دارو. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به سقولوفندریون شود.
[ کَ سَ / سِ ] (ص مرکب) کنایه از مردم صاحب همت است که بسبب بخشندگی مفلس و پریشان شده باشد. (برهان) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج).
[ کَ سَ ] (اِ مرکب) سنگی که با دست نگاهداشته و بدان چیزها را بروی سنگ صلابه کنند. و سنگی که بدان فندق شکنند. (ناظم الاطباء). کوبه. (منتهی الارب).
[ کَ / کُ ءَ ] (ع اِ) بار خرمابن در سال آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بار خرمابن در یک سال. (از ناظم الاطباء). بار آن سال درخت خرما. (شرح قاموس). || منافع کشت زمین در سال آن. (از م ...
[ کُ فُ ءْ ] (ع اِ) همتا و مانند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مماثل. (از اقرب الموارد). ج، اکفاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
[ کِ ] (ع مص) مکافاة. پاداش دادن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به مکافاة و مکافات شود.