[ اِتْ تِ ] (ع مص) آهستگی کردن. || بردبار گشتن.
لغتنامه دهخدا
[ اِتْ تَ قو مِ غَ ضَ بِلْ حَ ] (ع جملهٔ فعلیهٔ امری) از خشم بردباران پرهیز کنید: بر آن منگر که دریا رام باشد بر آن بنگر که بی آرام باشد. (ویس و رامین). تو از بردباران بدل ترس دار که از ...
[ اُ تُ ] (اِ) در تداول زنان لغتی اهریمنی بمعنی شکم: اُتلش پیش آمده است؛ آبستن شده است. || در محاورهٔ عوام، اتومبیل. || مانع و عائقی سخت و صعب.
[ اِ تِ ] (اِخ) رود بزرگیست که در ممالک خزر وارد شده و از مملکت روس و بلغار میگذرد. بعضی گفته اند اِتِل نام قصبه ای از بلاد خزر است و اسم نهر هم هست. (مراصد). و نهر اتل بصحراء قفجق اطلاق ...
[ اِ لِ ءْ ] (ع مص) راست شدن کار. (منتهی الارب). راست ایستادن کار. || سر و سینه راست داشتن. - اتلئباب طریق؛ دراز کشیدن راه. (منتهی الارب). راست کشیده شدن راه. - اتلئباب حمار؛ راست ایس ...
[ اَ ] (اِخ) از قرای ذمار در یمن. (مراصد).
[ اَ ] (ع ص، اِ) جِ تلو، بمعنی پس رو چیزی و بمعنی رفیع و بلند و بچهٔ ناقه که پس مادر رود. (منتهی الارب).
[ اِ ] (ع مص) داخل کردن. (منتهی الارب). گشاده کردن. ولوج. (زوزنی). گشاده کردن دل.
[ ] (اِخ) از سرداران امیرتیمور گورکان. رجوع به حبط۲ ص ۱۴۱، ۱۴۹، ۱۵۸، ۱۵۹، ۱۶۰،۱۶۵، ۱۶۶، ۱۶۷، ۱۷۰، ۱۷۵، ۱۷۶ شود.
[ اِ ] (ع مص) راست شدن کار. (صراح). راست ایستادن. رجوع به اتلئباب شود.
[ اِ مِ ءْ ] (ع مص) دراز و راست و سخت شدن. (منتهی الارب).
[ اِ مِ ] (ع مص) دراز و راست و سخت گردیدن. (منتهی الارب). || راست شدن. راست ایستادن. تمام قد شدن. || آرمیدن. || سست شدن.