[ اِ نُ ؟ ] (اِخ) ابوالفتح منصوربن شملان مصری. از پیوستگان دولت فاطمی مصر و طبیب خاص عزیز و حاکم. مولد او به سال ۳۸۶ هـ . ق. و در ۴۱۱ بروزگار حاکم درگذشت.
لغتنامه دهخدا
[ اِ نُ مُ جَ ] (اِخ) عبدالرحمن بن ملجم مرادی حمیری تجوبی. او از خوارج و متعصب در طریقت خویش بود. و با برک بن عبداللََّه تمیحی و عمروبن بکر سعدی در خانهٔ کعبه سوگند یاد کردند که در روزی م ...
[ اِ نُ مَ مْ ما ] (اِخ) قاضی ابوالمکارم اسعدبن خطیر ابی سعید مهذّب. کاتب و شاعر. ناظر دواوین مصر بود و او را مصنفات بسیار است. از جمله قوانین الدواوین و آن در مصر به طبع رسیده و دیگر فاش ...
[ اِ نُ مُ ذِ ] (اِخ) ابوجعفر محمدبن محمدبن منذربن منذربن منذر معروف به ابن مناذر. شاعر عرب در مائهٔ دوم. مدّاح برمکیان. اصل او از مردم عدن بود و به بصره هجرت کرد و به خدمت مهدی خلیف ...
[ اِ نُ مُ نَ جْ جِ ] (اِخ) رجوع به بنومنجم شود.
[ اِ نُ مَ دَ لَ ] (اِخ) پادشاهی است عرب را.
[ اِ نُ مُ قِ ] (اِخ) مؤیدالدوله ابوالمظفر مجدالدین اسامةبن مرشدبن علی حمیری شیزری. مولد او به سال ۴۹۸ هـ . ق. و وفات به دمشق در ۵۸۴. او سفرهای بسیار کرد و امور عظیمه از جمله وقایع صلیب ...
[ اِ نُ ؟ ] (اِخ) محمدبن منکلی، نقیب عسکر مصر بزمان اشرف شعبان، سلطان مصر (از ۷۶۴ تا ۷۷۸ هـ . ق.). او راست: کتاب الاحکام الملوکیة و الصوابط الناموسیة فی فن القتال و آن مشتمل بر ۱۲۷ باب ب ...
[ اِ نُ مُ ] (اِخ) قاضی ناصرالدین احمدبن محمد اسکندرانی. از علما و ادبای مشهور مصر در اسکندریه. دو بار منصب قضا و خطابت داشت. او را اشعار و خطبی است و نیز تفسیری. مولد او به سال ۶۲۰ هـ ...
[ اِ نُ ؟ ] (اِخ) یکی از مغفلین و کتاب نوادری به نام او تألیف کرده اند. (ابن الندیم).
[ اِ نُ مَ یْ یا دَ ] (اِخ) ابوشرحبیل رماح بن ابرد. از شعراء مخضرمی است (مخضرمی دولتین). شاعری از عرب در اواخر دولت بنی امیه و اوائل بنی العباس. مادح اکابر هر دو دولت. او را بدختری مسماة ...
[ اِ نُ مَ ثَ ] (اِخ) کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی. یکی از فضلای علما و متکلمین ماهر. وفات او به سال ۶۷۹ هـ . ق. ابن طاوس سید عبدالکریم بن احمد و نیز مفیدالدین بن جهم از او روا ...