[ اِ نُ ؟ ] (اِخ) مسعود بغدادی. از مشاهیر اطبای اسلام. در خدمت مستعصم باللََّه آخرین خلیفهٔ عباسی میزیست و پس از قتل خلیفه در خانهٔ خویش انزوا جست و گویند تا گاه مرگ از خانه بیرون نشد.
لغتنامه دهخدا
[ اِ نُ قَ بِلْ ] (اِخ) السید عبداللََّه بن محمد حجازی. از متأخرین شعرای عرب. قصیدهٔ دالیّهٔ او در مدح رسول صلوات اللََّه علیه مشهور و سایر اشعار او مطبوع و مرغوب فیه است و او را دیوان ...
[ اِ نُ قَ طْ طا ] (اِخ) ابوالقاسم علی بن جعفر سعدی. یکی از ائمهٔ لغت. مولد او به ۴۳۳ هـ .ق . در صقلیه. نزد ابن بر لغوی فنون ادب فراگرفت و آنگاه که مسیحیان بر صقلیه مستولی شدند وی در حدود ...
[ اِ نُ قَ طْ طا ] (اِخ) ابوالقاسم هبةاللََّه بن فضل بن قطان. شاعری بغدادی و محدث معاصر حیص بیص. وی مردی مزّاح و خوش محاوره و طبع او مایل به اَهاجیّ بود و مردم از زبان او در آزار بودند. ...
[ اِ نُ قُ بُ ] (اِخ) زین الملة والدین ابوالفضل قاسم بن عبداللََّه حنفی. محدث و از ارباب تراجم در مائهٔ نهم هجری، شاگرد ابن حجر. مولد او به سال ۸۰۲ هـ .ق . و وفات ۸۷۹. او را شروح و اختصار ...
[ اِ نُ قُ ] (اِخ) شاعری ادیب، و رسالهٔ او که بصاحب سبا ابوحمیر نوشته مشهور است.
[ اِ نُ ؟ ] (اِخ) رجوع به خلف بن یوسف الدستمیسانی شود.
[ اِ نُ قُ فُ ] (اِخ) ابوالعباس احمدبن حسن بن علی بن خطیب بن قنفذ. از مردم قسنطینه و او قضای آن شهر داشت و در نیمهٔ اول مائهٔ نهم هجری میزیست. او راست: کتاب الفارسیة فی مبادی الدولة الحفصی ...
[ اِ نُ قَ ] (اِخ) ابوبکر بالسی صوفی. متوفی به سال ۶۵۸ هـ .ق .
[ اِ نُ طی یَ ] (اِخ) ابوبکر محمدبن عمربن عبدالعزیزبن ابراهیم بن عیسی بن مزاحم. پدرش از مردم اشبیلیه و مولد و منشأ او قرطبه است. وی در اشبیلیه حدیث و ادب آموخت و در لغت و حدیث و فقه و تار ...
[ اِ نُ قَ یْ یِ مِلْ جَ زی یَ ] (اِخ) شمس الدین ابوعبداللََّه محمدبن ابی بکر حنبلی، شاگرد و پیرو ابن تیمیه. بعدم خلود عذاب عُصات معتقد بود و زیارت مسجد خلیل (حبرون) را حرام میشمرد و بد ...
[ اِ نُ ] (اِخ) ابوبکر احمدبن علی. از مشاهیر فقها و محدثین شافعیه، از مردم روذراور. او بهمدان هجرت کرد و منصب مفتی یافت و هم بدانجا به سال ۳۹۸ هـ .ق . درگذشت. ولادت وی به سال ۳۰۸ بوده است ...