توطئه و قیام ناگهانی بخشی از طبقۀ حاکم برای براندازی حکومت و تشکیل دولت جدید.
فرهنگ فارسی عمید
۱. کندفهم؛ کمعقل؛ احمق. ۲. [قدیمی، مجاز] تنبل. ۳. [قدیمی] یابو. ۴. [قدیمی] اسب کندرو. ۵. [قدیمی] فیل.
بچه؛ پسر یا دختر خردسال.
۱. عمل تراشیدن بافتهای ناسالم یا غیرلازم حفرهای از بدن به منظور معالجه یا تشخیص مرض. ۲. بیرون آوردن جنین مرده از رحم.
= کوردین
۱. کمهوش. ۲. کمحافظه.
۱. پیچوتاب مو. ۲. موی پیچیده و مجعد؛ موی. ۳. چرک تن یا جامه؛ کرس؛ کرسه.
۱. مسیر معینی که وسیلۀ نقلیۀ عمومی با کرایۀ معین طی میکند. ۲. (ورزش) مسیر مخصوص در رقابتهای اسبدوانی، اتومبیلرانی، موتورسیکلترانی، و مانند آنها. ۳. مس ...
به روش کوران؛ نسنجیده؛ کورانه.
= خرنوب
= کوژ
خوشۀ گندم که هنگام کوبیدن خرمن خرد نشده باشد؛ کوزاره.