رویارویی، آورد
فرهنگ واژههای سره
۱. پیچوتاب مو. ۲. موی پیچیده و مجعد؛ موی. ۳. چرک تن یا جامه؛ کرس؛ کرسه.
فرهنگ فارسی عمید
روشی درخدماترسانی که در آن ارائهدهندۀ خدمات از درونداد یا برونداد واقعی بیخبر است [رمزشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
(اِ مرکب) در تداول عامه، نور اندک. روشنایی کم. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به «کور» و «سو» شود.
لغتنامه دهخدا
[ زَ دَ ] (مص مرکب) نور اندک دادن. با روشنایی ضعیف روشن کردن. (فرهنگ فارسی معین). درخشش پرتوی است ضعیف که از راه دور یا نزدیک به چشم رسد: دیدم از دور چراغی کورسو می زند. دیشب تا صبح چراخ خ ...
حریقی بدون شعله و با دامنۀ گسترش بسیار کند [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
موتوری که در آن طول جابهجایی پیستونها بیش از قطر داخلی سیلندر است [قطعات و اجزای خودرو]
[ رَ ] (ص مرکب) آنکه رسم و عادت وی ظریف و نیک باشد. (ناظم الاطباء).
[ سُ ] (اِخ)لوسیوس. سردار و جبّار (مسیطر) رومی قرن چهارم میلادی.
پیامی که فرد بدون اطلاع از محتوای آن و بنا به درخواست یک متقاضی، آن را امضا میکند |||متـ . پیام کور [رمزشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.