۱. ظرف را کج نگه دار تا حدی که چیزی که در آن است نریزد. ۲. (اسم مصدر) [مجاز] مدارا کردن.
فرهنگ فارسی عمید
۱. کجرونده. ۲. آنکه به راه راست نرود؛ کسی که به راه خطا میرود.
کجطبع؛ کجسرشت؛ بداصل.
۱. کسی که کلاه را کج بر سر میگذارد. ۲. [قدیمی، مجاز] معشوق زیبا و مغرور.
۱. کلمۀ استفهام برای پرسش از مکان؛ کدام محل؟: صلاح کار کجا و من خراب کجا / ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا (حافظ: ۲۰). ۲. (قید) به معنای استفهام انکاری به کار میرود؛ چه زمانی؟. ۳ ...
اتاقک چوبی روباز یا دارای سایبان که دو تای آن را در دو طرف شتر یا قاطر میبندند و بر آن سوار میشوند.
= کچه
= سیاتیک
=کشکول
سرمه؛ داروی چشم.
۱. کرم. ۲. هر نوع حشرۀ ریز؛ حشره.
۱. رنج و سختی بردن در کار. ۲. کوشش در طلب رزق. * کد یمین: [مجاز] دسترنج.